آخرین دیدار تلخ |
|||
هیچگاه فاصله هاحریف خاطره هانمیشوند یاد تو همیشه اینجاست غم تو نمیره از یاد نمیشه ترانه ای خوند که به یاد تو نیفتاد میبینی چه تلخ چه شیرین میتونه مال تو باشه با همه فاصله ها باز دلم دنبال تو باشه دست من به آرزوها اگه با تو نرسیده عوضش چشمای خیسم صددفعه خوابتودیده اگه هدیده ای ندادی که بمونه یادگاری عوضش خاطره هام روبا خودت همیشه داری اگه پاییزیه کوچه اگه برگها دیگه زردن اما بابهار دوباره سبزو تازه برمیگردن رنگ آسمون چشمات واسه من همیشه آبی اگه حتی دیگه هرگزبه نگاه من نتابی بین دستای من و تواگه فاصله زیاده دنبالت بازم میگردم حتی با پای پیاده...
اگرچه سخت و کشنده است،تو برو دیگر رسیده عشق من و تو به لحظه ی آخر گناه ازمن بود یا تو دگر فرقی نیست اگر که خوب بود یا بد،برو زمن بگذر من و تو درک نکردیم یکدیگرراهیچ و بازرابطه ها تیره میشود و بدتر شبیه قصه سنگ است و شیشه،عشق ما شکست سنگ غرورت دل من آخر ندیده ام من ازاین عشق رنگ آرامش شبیه قایقی بی تکیه گاه و بی لنگر چه فایده که بگویم دوستت دارم چراکه حرف مرا تو نمیکنی باور نشان ز زخم قدیمی و کهنه ای دارد تمام شعرو غزل های این دفتر... میگم برو ولی نشنیده بگیراز من چه شام ها که چراغم فروغ ماه تو بود پناهگاه شبم گیسوی سیاه تو بود اگر به عشق تو دیوانگی گناه منست ز من رمیدن و بیگانگی گناه تو بود دلم به مهر تو یکدم غم زمانه نداشت که این پرنده ی خوش نغمه در پناه تو بود عنایتی که دلم را همیشه خوش میداشت اگر نهان نکنی لطف گاهگاه تو بود بلور اشک ، به چشمم شکست وقت وداع که اولین غم من ، آخرین نگاه تو بود !
نظرات شما عزیزان:
سلام بزرگوار وبلاگ بسیار زیبایی دارین
از اونجایی که توی وبتون مطالب قشنگی قرار میدین می خواستیم شما رو به شبکه اجتماعی باهم دعوت کنیم تا دیگران هم از مطالب زیباتون بیشتر استفاده کنند امیدوارم دعوتمون رو قبول کنید منتظرتون هستیم
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |